آنتونی گیدنز معتقد است: بسیاری از دیدگاه ها در جامعه شناسی بر این نکات تأکید دارند که، یا پدیده های اجتماعی از اهداف و دلایلی که افراد برای رفتارشان دارند مستقل اند(ساختاری - کارکردی)، و یا تأثیرات ساختاری را به نفع اهداف و دلایل افراد برای اعمالشان از تحلیل خود حذف می کنند. (تأکید بر نقش ذهنیت و عاملیت).
گیدنز معتقد است در نظریه جامعه شناسی به دیدگاهی نیاز داریم که موارد بالا را با هم تلفیق کنند، یعنی ویژگی های ساختاری نظام اجتماعی را به رسمیت بشناسد و در عین حال برای رفتار معنادار هم اهمیت قائل باشد. شکل گیری چنین دیدگاهی مستلزم »»» ارزیابی مجدد رابطه بین جامعه شناسی و فهم عرفی یا همگانی (Common Sense) است، زیرا این باورهای مبتنی بر عقل سلیم و شعور همگانی، عناصر اصلی رفتارهای معنادار بازیگران اجتماعی را شکل می دهد.