در همه منابع مربوط به تاریخ جامعه شناسی اشاراتی به رنسانس وجود دارد. تحولاتی که در نهضت رنسانس آغاز شد در بینش و روش بوده است. از زمان رنسانس همه علوم آگاه به سودمندی روش تجربی (علمی) در کارشان شدند. نهضت رنسانس آغاز خروج اروپا از یوغ تاریک دوران گذشته می باشد. یکی از علت های مهم رنسانس در غرب یک واقعه سیاسی- نظامی است. سقوط امپراتوری روم غربی (بیزانس) می باشد.
فتح قسطنطنیه موجب نخستین مهاجرت تعداد کثیری از اندیشمندان می باشد که به نوعی نخستین فرار مغزها در تاریخ مدون می باشد. بعد از آن که عصر طلایی یونان سپری شد بسیاری از آثار یونانی ها به سرزمین های دیگر رفته و مورد توجه قرار می گیرد. مثلاً به سرزمین های اسلامی می آید. با این مهاجرت اروپاییان که تا آن زمان از میراث خود دور بودند مجدد این آثار معنوی را باز می یابند. این مهاجرت علماء و فضلاء بیزانس به اروپا موجب آشنایی اروپاییان با معارف شده است و عطش در آنان بوجود آورد. این یک عامل برای رنسانس است.
عامل دیگر اکتشافات جغرافیایی اروپاییان می باشد. کشف آمریکا توسط سیاحان و دریانوردان.
همچنین اصلاحات مذهبی در جوامع غربی انجام شد.
دو حرکت عظیم اقتصادی و فرهنگی: افزایش جمعیت شهرها در اروپا- تبدیل شهرها به مراکز تجاری- ظهور طبقه متوسط جدید که بعدها در انقلاب کبیر فرانسه قیام می کنند. در کنار این حرکت اقتصادی ما شاهد ظهور حرکت فرهنگی هستیم که همان نهضت ترجمه می باشد. توسعه صنعت چاپ- شاهد یک نهضت اومانیسم (انسان دوستی) هستیم که به تدریج جهانگیر می شود.
در اواخر قرن نوزدهم روشنفکران روش های شناخت را نقد می کنند. متُدولوژی اینان شیوه های یونانی شناخت را ضعیف می دانند. که مبتنی بر ذهن و تأویل است نه تجربه و مشاهده. متُدولوؤی جدید مبتنی بر تجربه، آزمایش و مشاهده است. برخی از نتایج مهم رنسانس عبارتند از :
* نتایج اجتماعی
1- تغییر در مناسبات تولید اجتماعی- از فئودالیسم به کاپیتالیسم- می باشد. 2- تغییر در ساختار خانواده در اثر این نهضت عظیم 3- تحول در قشربندی اجتماعی و پیدایش طبقه متوسط جدید 4- تحرک اجتماعی 5- توسعه آموزش همگانی 6- توسعه شهرنشینی
* نتایج اقتصادی
1- اتوماسیون و تولید انبوه 2- رشد شتابان طبقه سرمایه داری (انباشت ثروت) 3- توسعه بانک داری در جامعه غربی
* نتایج سیاسی
1- تغییر ساختارهای سنتی سیاسی 2- شکل گیری نظام های پاپیولیستی- دموکرات- لیبرال 3- بروز اشکال جدید بروکراسی 4- افزایش مشارکت مردمی 5- توسعه احزاب سیاسی
* دستاوردهای ارزشی معنوی، علمی و فرهنگی: 1- ورود ارزش های جدید به جامعه جدید. آن بخش از معرفت بشری که از راه تجربه، مشاهده و آزمایش بدست می آید علم می باشد. (sience) 2- اعتقاد به ضرورت دین و حکومت و جدایی دین از حکومت 3- فردگرایی 4- اعتقاد به تحرک طبقه ای 5- انتقاد به برابری حسابی و اعتقاد به تساوی به انصاف- عدل به انصاف یا عدالت به انصاف.
*****************************************************
** فیزیک اجتماعی »» شناخت علمی پدیده های اجتماعی- کشف علل پدیده ها
** پوزیتیویزم »» مبتنی بر همسانی روش های شناخت در علوم تجربی و علوم انسانی- منبعث از خوشبینی، کنت یکی از پیشگامان این مکتب (تهاسلی- ثبوتی- پوزیوی). از بنیان گذاران: فرانسیس بیکن، جان لاک، دیوید هیوم، دورکیم.
** در آمریکا مکتب شیکاگو - کلمبیا.
*****************************************************
کنت به شدت زیر نفوذ افکار کندرسه بود. آن بخش از معرفت که فقط بر تجربه دقیق مبتنی است را پوزیتیویستها شناخت علمی نامیده اند.(منظم- سیستماتیک- تجربی). دورکیم نخستیم جامعه شناسی است که در دوره جدید مدعی شد که عالم علوم اجتماعی هم می تواند با روش طبیعی به تحقیق بپردازد.
دورکیم جامعه شناسی »» مطالعه واقعیت های اجتماعی با استفاده از روش تجربی.
*****************************************************
خصوصیات امور مثبت: 1- واقعی بودن (a real thing) 2- عینی بودن (objective) 3- ملموس بودن 4- محسوس بودن 5- سنجش پذیر بودن 6- آلی بودن 7- قطعی بودن 8- دقیق بودن.
تجربه پردازش منطقی و تنها راه وصول به شناخت علمی آنهاست- پیش بینی و کنترل امور اجتماعی چون پیش بینی و کنترل امور طبیعی است.
اصول این مکتب
1- از نظر پوزیتیویست ها همه پدیده های اجتماعی تابع قانون مندی های طبیعی است.
2- ایقان (یقین) و حقیقت در باب پدیده ها از طریق کاربرد روش های طبیعی است.
3- روش اثباتیقابل تعمیم به علوم انسانی و اجتماعی بر پایه شیوه های دقیق و عینی طبیعی است.
4- عالم در مکاشفات خود باید اندیشه خود را از هر نوع پنداشت غیر علمی(وهم، گمان، خرافه...) دور کند.
5- شناخت پدیده ها تنها از روش تجربه، مشاهده و آزمایش بدست می آید.
6- اثبات گرایی بر علیت باور دارد. هر رخ داد در عالم واقع را علتی است و علم پوزیتیو به دنبال کشف آن علت است و ما از طریق علت ها به شناخت آن پدیده نائل می شویم.
7- برای عشف علت های پدیده باید به مشاهده، آزمایش و تجربه دست زد.
8- اصل جبریت(determinism): قوانین طبیعی خارج از ید و اختیار آدمی است. و لذا فرد آدمی تابع قوانین طبیعی است نه قوانین طبیعی تابع فرد آدمی. فرد شناسنده است. اصل مشائی ارسطو: چند حادثه که ربط سببی با یکدیگر ندارند نادر است که حادث شوند اما اگر حادث شوند نشان دهنده وجود رابطه بین آنهاست و همین ربط راه را برای کشف قانون هموار می کند. (قانون فرضیات تأیید شده بر اثر تکرار می باشد).
9- تنظیم قوانین پدیده ها در عالم واقعه هدف علم است.
10- ذهن انسان و حواس تنها می تواند پدیده های محسوس موجود در فضا و زمان را درک کند، از نظر پوزیتیویست ها هیچ پدیده فراحسی وجود ندارد.
11- شناخت پایان ناپذیر و نامتناهی است.
(منبع: جزوه درس روش تحقیق کمی دکتر علیرضا محسنی تبریزی
دانشگاه آزاد اسلامی-واحد علوم و تحقیقات)