ادموند هوسرل معتقد بود که پدیده به آنچه پدیدار و آشکار می شود می گویند. برای آشکار شدن پدیده باید واقعیت یا بود نیز وجود داشته باشد. « بود » باید از پیش روی محقق کنار زده شود تا « نمود » یا « پدیده » نمودار گردد. پدیده باطن اشیاء و رخدادهاست و با کنار زدن خصوصیات طبیعی و عادی (بود) و رسیدن به شیء به آنگونه که هست میسر می شود.
واقعیت (بود) »»» شکل طبیعی(ظواهر و تعاریفی در قوالب واژه ها و یا مفاهیم خاص)
نمود (پدیده) »»» شکل خنثی یا پدیداری(هستی شیء بدون حصار یا قوانین)
پدیدارشناسی به دنبال بررسی و شناخت نیت هر عمل یا حرکت اجتماعی است. و با شناخت علمی نیت، شناخت واقعی یا معرفت پدیدار شناختی صورت می گیرد.
واقعیت اصلی »»» واقعیت پدیداری(محصور در پشت قوانین مصنوعی جامعه)
تنها با شناخت نیت عمل آگاهانه قابل شناخت و دست یابی است
مطالعه باید خنثی و بی طرف باشد و از انتساب هرگونه ذهنیت شخصی به اشیاء مورد مطالعه(در اینجا انسان و روابط متقابل او) اجتناب نمود. موضوعات باید لخت و عریان و خارج از هر مفهومی شناخته بشوند.
*****************************************************
شوتز ساخت جامعه را مرکب از سنخ ها و نسخه هایی می داند که به عنوان شبکه ای از روابط ساختی و چون امری خارجی و کنترل کننده بر رفتار فرد تأثیر می گذارد.
سنخ »»» هنجارهای موجود در گروه های غیر رسمی
نسخه ها »»» هنجارهای فرهنگی در گروه های رسمی
*****************************************************
گارفینکل در روش شناسی قومی مختصات هر گروه یا قومی را مبنای شناخت و طبقه بندی موضوعات مربوط به آن گروه قرار داد و مختصات «فرهنگ عامه» را به جای مختصات ساخت کلان در طبقه بندی و شناخت شاخص های وقایع اجتماهی، ملاک واقعی به شمار آورد.
در روش شناسی قومی توجه پژوهشگر به چگونگی زندگی، کنشها و معیارهای کنش در ساخت های « زودپا » مثل اجتماع پشت چراغ قرمز راهنمایی یا کنار خیابان معطوف است.
در روش شناسی قومی تحقیقات به سوی پژوهش های فقط خرد گرایانه سوق پیدا می کند. روش شناسی قومی به دنبال شناخت ساخت کنش و معنای زندگی توسط مردم عادی در فرایند زندگی روزمره است.