دورکیم میگوید بنیاد اصلی روش ما این گزاره است: باید با واقعیت اجتماعی به مثابه « شیء » برخورد کرد. مهم ترین و اصلی ترین نظریه دورکیمِ انسجام گرا، (همانندکنت) اجماع و انسجام می باشد.
از نظر دورکیم وقایع و پدیده های اجتماعی « چیز » هایی هستند قابل مشاهده و تجربه که ماهیتی خارج از اراده فرد داشته و بر او تسلط دارند.
وی معتقد است روان شناسی تنها به مطالعه خصوصیات فرد به عنوان موضوعی جدا از جامعه توجه دارد حال آنکه وظیفه جامعه شناسی مطالعه خصوصیاتی است که از تجمع افراد در جامعه ناشی می شود.
همبستگی اجتماعی موجب وحدت و یکپارچگی جامعه می شود. درجه بیشتر آن موجب تمایل افراد به سوی هم و افزایش روابط متقابل افراد می شود.
هنجارهای اجتماعی عبارت است از باید ها و نباید هایی که به انسان می گوید چه کاری انجام دهد و از چه کاری دوری کند. هنجارهای اجتماعی وقتی توسط افراد مصداق خارجی یافت به عمل اجتماعی تبدیل می شود. تکرار عمل اجتماعی به تحکیم هنجار نورد نظر در جامعه کمک می کند.
دورکیم = فرد با اجتماعی شدن جامعه پذیر می شود و این فرایند براساس تعلیم و تربیت صورت می گیرد. در غیر این صورت تنها راه مهار طبع شرور افراد و همگام نمودن آنها با وجدان جمعی را اِعمال زور می داند.
هرچه مشابهت افراد یک گروه اجتماعی بیشتر باشد بی کفایتی شان نیز بیشتر خواهد بود(جامعه مکانیکی) چون از نظر کارایی اجتماعی در حد جامعه مکانیکی و ساده است.
دورکیم معتقد بود افزایش وجدان جمعی موجب کاهش فردیت می شود.
*****************************************************
ویژگی های جوامع با هبستگی مکانیکی(جوامع ساده)
توده ای کاملاً همگون، فاقد قسمت های متمایز، فاقد هرگونه سازماندهی(دارای احکام تنبیهی)
ویژگی های جوامع با هبستگی ارگانیکی
با افزایش تقسیم کار و رشد تخصص، وابستگی افراد به یکدیگر هم بیشتر می شود. از سوی دیگر فعالیت ها جنبه شخصی تر به خود می گیرد. قوام این جوامع بر اساس تنوع سازمان ها و نهادهای اجتماعی است. نهادهایی که دارای نقشی ویژه و اجزای گوناگونی است که مکمل و تابع یکدیگرند.
تمام تکامل گرایان منجمله دورکیم تضاد را شرط اساسی تکامل دانسته و معتقدند تضاد هر چه بیشتر باشد رشد و تکامل جامعه بیشتر خواهد بود. البته این تضاد به تناقض تز و آنتی تز آنگونه که تضاد گرایان باور دارند نمی رسد بلکه به قول گورویچ از نوع تضاد تکمیلی است و باعث رشد و تکامل بیشتر جامعه می شود.
*****************************************************
نکاتی از نظریه هایدورکیم، دورکیم معتقد است:
* مهم ترین نیاز فرد کنترل شدن و نظارت اخلاقی است.
* نظم و رضایت افراد به اجتماعی شدن مناسب آنان بستگی دارد.
* افراد باید بیاموزند در موقعیت های مختلف چگونه به درستی رفتار کنند.
* علی رغم اینکه درتعیین مسیر زندگی خود به مثابه کنشگرانی فعال، مستقل و آزاد عمل می کنیم، در واقع زندگی ما با هنجارها و ارزش هایی که پیش از ما وجود داشته اند و پس از مرگ ما نیز وجود خواهند داشت، شکل می گیرد. وقتی نقش برادر، همسر یا شهروند را انجام می دهیم در واقع این وظایف در خارج از ما توسط قانون و عرف تعریف شده اند.
* دورکیم »» تأکید بر ماهیت عینی هنجارها و ارزش ها دارد. یعنی هنجارها و ارزش ها در خارج از ما و مستقل از ما به منزله افراد انسانی، وجود دارند.(این نمونه ای از جامعه شناسی ساختاری است)
* جامعه شناسی ساختاری »» تأکید بر این مسئله که چگونه زندگی ما از طریق نیروهایی شکل می گیرد که خارج از ما هستند.
* دورکیم معتقد است »» جامعه از واقعیت اجتماعی (هنجارها، ارزش ها) تشکیل شده است. جامعه به صورت یک نظام اجتماعی عمل می کند که در آن نهادهای مشخصی به عملکرد روانِ کل جامعه کمک می کنند. »» این نظریه با نام کارکردگرایی شناخته می شود.
* پوزیتیویسم »» الگوی تبیینی علوم طبیعی. از نظر دورکیم جامعه شناسی باید از تکنیک ها و روش های علمی ای که در علوم طبیعی برای تبیین واقعیت های جهان فیزیکی و طبیعی استفاده می شود برای تبیین واقعیت های اجتماعی بهره برد.
* دورکیم در رساله تقسیم کار در جامعه بر تمایز جامعه سنتی و جامعه صنعتی متمرکز شد.(نظام ارگانیک نظامی منسجم و هماهنگ است که از اجزای به هم پیوسته ای تشکیل شده است که هر کدام کارکردی دارند. منبع اصلی سازگاری و انطباق در جوامع با همبستگی مکانیکی اجماع روی هنجارها و وجدان جمعی درونی شده می باشد. دورکیم معتقد بود جوامع ابتدایی مظهر هماهنگی سرکوبگرانه اند)
* رفتارها و باورهای نهادینه شده »» شیوه های زندگی و تفکری که در یک فرهنگ تثبیت شده اند.
* بر اساس کارکردگرایی انسجام، یکپارچگی و تعادل یک جامعه را نهادهای تشکیل دهنده آن حفظ می کنند. مثلاً خانواده، نظام سیاسی و نظام آموزشی از جمله نهادهایی هستند که به طور به هم وابسته ای کارکرد خود را ایفا می کنند.
* یکی از مهم ترین ویژگی های جامعه شناسی کارکردگرا این است که توجهی به تفسیر کنشگران از شیوه زندگی و تفکر خود ندارد.
* جامعه در نظر دورکیم در درجه اول نظامی اخلاقی بود و تغییر و بازسازی ارزش های اخلاقی در کانون پروژه جامعه شناختی او جای داشت.
آنومی در نظریه دورکیم به معنای فقدان هنجارهای تنظیم کننده می باشد.
* دورکیم معتقد بود جامعه بیرون و مستقل از ما وجود داردو بالاتر از ماست و بر ما فشار می آورد، زندگی و واکنش های ما را شکل می دهد.
* نگرش دورکیم به علم تا حد زیادی ابتدایی، خام و پوزیتیویستی بود.
* دورکیم استدلال می کرد که خودکشی بیش تر تحت تأثیر عوامل اجتماعی(واقعیت های اجتماعی مثل انسجام اجتماعی و تغییرات اجتماعی) است تا گرایشات فردی. وی همه تبیین های روانشناختی و فیزیولوژیک را کنار گذاشته بود.
* از نظر دورکیم و کارکردگرایان تغییرات اجتماعی به سازگاری جانداران با شرایط محیطی جدید تشبیه می شود.
*****************************************************
* راهکار دورکیم برای درمان بیماری های مدرنیته: با پیاده کردن نظم اخلاقی شدید از طریق اجتماعی کردن می شود از بروز آنومی جلوگیری کرد. تعهد برای انتقال درست یک فرهنگ جمعی مستحکم به اعضای جامعه و نسل های بعد درمان وی برای آنومی بود.
*****************************************************
در پاسخ به انتقادات دورکیم گفته:
« ما نمی گوییم واقعیات اجتماعی اشیاء مادی اند، بلکه معتقدیم واقعیات اجتماعی نیز به اندازه اشیاء واقعیت دارند، گرچه از نوع متفاوتی هستند.»
برخورد با واقعیات به مثابه اشیاء به این معنا نیست که آن ها را در طبقه خاصی از واقعیات بگذاریم؛ در واقع به این معناست که نگرش ذهنی خاصی به آنها داشته باشیم. در این نگرش ذهنی، رهیافت ما به مطالعه آن ها مبتنی بر این اصل است که در ذهن خود از این واقعیات بی خبریم. به عبارت دیگر، معتقدیم ویژگی های خاص واقعیات، مثل علل نامعلومی که به آن بستگی دارند، حتی با دقیق ترین درون نگری ها قابل فهم نیستند و شناسایی آن ها مستلزم خروج از خود است.